چشمانت

وقتی ساکن ژنو بودم

از ساعت‏هاشان شگفت زده نمی ‏شدم

هرچند از الماس‏ گران بودند

و شگفت زده نمی ‌شدم از شعاری که می ‌گفت:

ما زمان را می ‌ساز

ساعت سازان کی می‏ دانند

تنها چشم ‌های تو اَند

که وقت را می‌سازن.

و نقشه ‏ی زمان را ترسیم می ‏کنن

وقتی که بر سر قرارمان می ‌آم

در لندن

یا پا

یا بر کرانه ی دریای کاراییب

آن وقت زمان شکلی نداشت

روزها نامی نداشتند

و تاریخ تاریخی نداش

تاریخ تنها کاغذی سپیدی بود

که برآن می ‌نوشتی هرچه می ‌خواستی

و هر وقتی که می ‌خواستی!

نظرات 1 + ارسال نظر
دکلمه ها دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:03 ب.ظ http://www.deklameha.ir/

خیلی زیبا نوشتی
تاریخ تنها کاغذی سپیدی بود

که برآن می ‌نوشتی هرچه می ‌خواستی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد