ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﻣُـــــــــــــــﺮﺩﻡ
.
.
.
.
.

.

ﺧﺪﺍ ﻧﮑﻨﻪ ! ﻧﯿﮕﺎ ﭼﻪ ﭘﯿﮕﯿﺮﻡ ﻫﺴﺖ :|

 ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻧﻤﻴﻜﺸی؟

ﺣﻠﻮﺍ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺍﻱ؟ :|

مدرسه تیزهوشااااااان!!!!!!!!!!!!

سوتی در حد المپیییییییییییییییییییییییییییییییییککککککککککککک

«کویر...آسمان...سکوت؛ این سه همسایه همیشگی من،

 هم چنان در آستانه خانه ام به انتظار ایستاده بودند.

کویر، افق در افق، تا چشم کار می کرد، دربرابرم دامن کشیده بود

و از همه سو تا بی نهایت دور رفته بود؛

سوخته و تافته،

غمگین و پر سراب،  

و آسمان  بر بالای سرم ایستاده سکوت کرده بود؛

زلال، آبی و پر آفتاب.

... ایستاده بودم و دل برکنده از کویر؛

همه تن چشم کردم و در چشم آسمان دوختم،  

و همه جان نگاه کردم و در آن گوشه آسمان آویختم،

و در اعماق این کبود، به لذت جان می سپردم،

و در آبی این دریا، به عشق جان می گرفتم

و غرقه هستی و بی خویش، با آسمان عشق می ورزیدم

و اشک امانم نمی داد و می نگریستم

و به نگریستن ادامه می دادم

و می شنیدم که سکوتِ آبیِ وحی این سخن پیامبر را با دلم می گوید

و من در عمق همه ذرات وجودم آن را به نیاز و حسرت، زمزمه می کنم که :

«اگر مامور نبودم که با مردم باشم و در میان خلق زندگی کنم، دو چشمم را به این آسمان می دوختم و چندان به نگاه کردن ادامه می دادم تا خداوند جانم را بستاند!»

فرازهایی جاودان از «کویر»، اثر ماندگار «دکتر علی شریعتی»

میگه کی میشه یه نفس راحت بکشم!!!

فقط میگم ای خدا صبر بده از دست این مردا(الهی آمین)...

دلمم نمیاد از دستش دلگیر بشم میدونم تو دلش هیچی نیست.

نه تابستان با هیچ شهریوری

و نه زمستان با هیچ اسفندی

اندازه پاییز به مذاق خیابان ها

خوش نیامد

پاییز

"مهر" ی دارد 

که بر دل هر خیابان می نشیند..